مسیج دلتنگیزندگی ام بسته به تار مویت
آنقدر زندگی ام را پشت گوش نیانداز
مسیج دلتنگی امــروز هـم گـذشـت وُ نیامــدی
نا شکـر نیستـم
فــردا هم روزِ خـداست
مسیج دلتنگیمیگن قسمت نیست
حکمته
من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم
اما تو معنی طاقت رو می دونی
مگه نه
مسیج دلتنگینانوشته هایم بسیارند
مثل بی قراری هایـم
من سکــوتم را فریـاد می کِشــم
آخر این آشوب درونم مــرا می کُشد
مسیج دلتنگیچقدر کم توقع شده ام
نه آغوشت را می خواهم نه یک بوسه نه دیگر بودنت را
همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست
مرا به آرامش می رساند حتی اصطحکاک سایه هایمان کافیست
مسیج دلتنگیدر جمـع من و ایـن بغـضِ بیـــــقرار
جـــایِ تــــو خـــــالی
مسیج دلتنگیقــرارمـان
فقـط
یـک “مــانیــتورِ” کـوچـک بـــود
امّــا
اکنــون
قلبـــم را ببـین
که بــا هــر”آف” شدنــت
چــگونـه
بـیقــرارِ “آمــدنــت” مـی شـــود
مسیج دلتنگینشستم من دمی در خواب باتو
کـنــار چشـــــمـهء مـهتــاب باتو
مـگـر تـاب و تـوانـــم بـرده بـودی
که بــودم لحظـه ای بیـتــاب بی تو
مسیج دلتنگیبیا قدم بزنیم
من با ” تـــــــــو ”
تو با هر که دلت خواست
فقط بیــــــــــا قدم بزنیم
اصلا بیا و بگذار
سایه ات باشـــــــــــم
سایه که آزار ندارد
دارد ؟
مسیج دلتنگیگفته بودی پاییز که تمام شود
به سراغ رویاهایم می آیی
تا دلت را پیشکش عاشقانه هایم کنی
من جوجه هایم را شمرده ام
ببین…. !
تو نیامدی
مسیج دلتنگی