دل تنگیهر چه از من دور شوی سایهات بزرگ میشود
میافتد روی زندگیم
سیاه میشود روزگارم
دل تنگیایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را
ولـی بـا ایـن هـمـه
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد
دل تنگیتن من
مندرس از پرسه زدن هاست
ولی
دل تنگیهرم لبهایت
رفوگری را بلد است
دل تنگییادم باشد به رسم مردمان مغلوب
تاریخ فتح تو را بنویسم
که دیگر جنگی در نگیرد
دل تنگیچه اشکالی دارد اگر
بهشت را به جهنمیان بدهند
تو را
به من
دل تنگیعاشق تر از همه ما موش کوری ست که زیبایی جفت اش را
چشم بسته باور می کند
دل تنگیاگر قلبم از چوب بود
آن را به آتشکده چشمانت میسپردم
دل تنگیعطر پیرهنت ، شفایم میدهد
نگفته بودند یوسف…. خواهر دارد
دل تنگیغصــه نخــور
کنــار آمـده ام بـا نبـودنت
خیلـی که دلـم بگیـرد ، گریـه میکنـم !
دل تنگیچه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
دل تنگی
پنجشنبه 11 مهر 1392 ساعت 17:05