جملک عاشقانهمن دلم میخواد خستگی را بفشارم در مشت
غصه ها را در باد
فاتح قلعه بی روزن تردید شوم
من دلم میخواهد بیداری هم چون رویا شیرین باشد
جملک عاشقانهبار دگر ما را کلک زد
دم از یک اتفاق مشترک زد
برای لحظه ای با تو شکفتن
هزاران بار قلبم را محک زد
جملک عاشقانهببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریا ها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
جملک عاشقانهقویی که شنا میکرد در برکه چشمانت
موجی که رها میشد در بستر چشمانت
بویی که نفس میزد در دام گریبانت
من بودم و خواهم بود همواره پریشانت
جملک عاشقانهدر ماه مهر بادهای پاییزی
بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند
جملک عاشقانهآن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم
ز لبم بوی کباب جگرم میآید
جملک عاشقانهصحبت از آسایش دل در مقام عشق نیست
در چنین هنگامه حال مرغ سرگردان خوش است
جملک عاشقانهمن یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن
محتاج کمی نوازشم ، یارم باش
هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست
در قلک سیـنـ ه ات پس اندازم کن
جملک عاشقانهگمانم اشک من پایان ندارد
دل دریادلان سامان ندارد
بریز اشک صداقت بر نگاهت
که خنده بر لبانم جا ندارد
جملک عاشقانهمن در این سن جوانی ز جهان سیر شدم
صورتم گر چه جوان است ز دل پیر شدم
اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد
اعتمادیست که بر مردم دوران کردم
جملک عاشقانه